رفتار ماهوارهای با تلویزیون و القای ناامیدی در جامعه/ وقتی سلبریتی ها به سبک من و تو، عوامفریبی میکند
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۲۹۵۹۳۸
وقتی نظارت در تلویزیون فراموش میشود، بازیگری به خودش جرأت میدهد هرآنچه میخواهد بگوید و نه تنها مجری جلویش را بگیرد بلکه با او همصدا شود؛ ناگهان پخش تلویزیون دکمه خروج از استودیو را میزند.... ۲۷ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۱ فرهنگی رادیو و تلویزیون نظرات - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، برنامهسازی در تلویزیون انگار به شوخی مبدل شده که هر خواننده، بازیگر و یا مجری میتواند تهیهکننده شود و یا سکان هدایت یک برنامه چند ساعته زنده را برعهده بگیرد؛ زمانی برنامه زنده برای خودش ابهت داشت و زمانی میگفتند فلان نفر که کاربلد و تجربه چندین ساله دارد مجری این برنامه است؛ اما حالا مجریان هم تهیهکننده میشوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او پیش از این برای گفتوگو با افراد مختلف در برخی مواقع سؤالاتی میپرسد که حتی یک مصاحبهکننده معمولی و دست چندم هم نمیپرسد؛ چرا که مصاحبه شونده و میهمان برنامه طوری پاسخ میدهد که انگار علی ضیاء به عنوان مجری تلویزیون هیچ اشرافی بر موضوع و آن فرد میهمان ندارد.
علاوه بر آن گاهی پلاتوهایش باعث شده تا "فرمول یک" مدتی روی آنتن نباشد! مثل همان عبارتی که درباره خانم مجری شبکه افق مطرح کرد. حالا به موضوع کرونا رسیدهایم که با حضور مهرناز اسدی فوق تخصص ریه شروع شد؛ او به مردم توصیه میکرد در خانه بمانند و از مشکلات این بیماری و دست و پنجه نرم کردن پزشکان میگفت اما علی ضیاء برخلاف خط و مشی سیاستهای کلی نظام که باید القای امید و آرامشبخشی به جامعه ترویج پیدا کند در میانه صحبتهای خانم دکتر، بر طبل یأس و ناامیدی میکوبید. این رویکرد متناقض از کجا میآید؟ مگر تلویزیون ناظر ندارد؟ چه کسانی نظارت میکنند؟
روند حاشیهها به شب امیرحسین رستمی رسید؛ جایی که او به قولِ خودش آمده تا حرفهایش را بزند. حرفهایی که بوی حبس شدن اندیشههای آقای بازیگر در دروغپردازیهای آن وری آبی را میداد. امیرحسین رستمی از تلگرام و حوادث آبان و دیماه و سیل و زلزله میگفت؛ همه را مقصر میدانست و هیچ اتفاقی را مثبت نمیدید.
چرا باید به چنین بازیگری که شبهات موجود در فضای مجازی را در آنتن زنده نقل قول میکند، آنتن زنده بدهند؟ شبهاتی که جایگاهی ندارند و فقط در تریبون شبکههای دستچندم ماهواره مطرح میشود و خریداری هم ندارند.
امیرحسین رستمی در جایگاه میهمان و به عنوان بازیگر باید در حیطه تخصصی خودش و بازیگری صحبت میکرد اما رفتار و کلامش، یک نکتهای را دوباره یادآوری کرد که: "سالها تلویزیون به او فرصت بازیگری در سریال و حتی تریبون اجرا در برنامه "شوتبال" را داد اما او هم مثل دیگر سلبریتیها بالأخره نمک خورد و نمکدان را شکست!"
غیرحرفهای و غیرکارشناسی صحبت کردن امیرحسین رستمی آنقدر پیداست که وقتی تاریخ اعلام کرونا را به جای اسفندماه، خردادماه اعلام میکند یا تمام مشکلات مردم را در رفع فیلتر تلگرام میداند؛ آیا واقعاً اینها قرار است سمبلهای اندیشه جامعه باشند؟ کسانی که برای آمدن چند دقیقهای و چند لحظهایشان چندین میلیون میگیرند و خودشان را همراه با مردم میدانند.
امیرحسین رستمی چندی پیش با سریال "فوق لیسانسهها" روی آنتن رفت؛ او که از همراه بودن با مردم صحبت میکند چرا به جای این همه صحبتهای غیرکارشناسانه و دروغپردازانه، از این ضعف در سریالسازی صحبتی نکرد؛ چرا نگفت که دستمزدهای نجومی میگیرند اما خروجیشان، لودگیهایی میشود که در "فوقلیسانسهها" دیدیم.
درباره بازیگری و سینما و تئاتر و تلویزیون صحبتی نکرد! علی ضیاء به عنوان مجری هم نتوانست فضا را آرام کند و حتی خودش هم در جایی با او همراه شد؛ مثلاً وقتی او سیاستهای نظام را در تلویزیون جمهوری اسلامی نقد میکند، مجری برنامه میتوانست به او بگوید شما را کدام رسانه بزرگ کرد؛ سریال و اجرای برنامهای که باعث شد تا سینماگرهای بیشتری بشناسند امیرحسین رستمی بازیگر است. چرا این رویه اشتباه حاکم شده تا چند نفر بازیگری را میشناسند، صاحب فالوور میشوند این حق را به خودشان میدهند به جان جامعه و سیاستهای نظام بیفتند و انتقاد کنند. حالا چقدر این انتقادها، مستدل و حرفهای و کارشناسانه باشد مهم نیست.
در این شبها به حاشیه و انتقادهای غیراصولی نیاز نداریم، ناامیدی که برنامهساز و مجری برنامه سعی میکند در جامعه ایجاد کند گل به خودی است. مردم ما مثل بسیاری از کشورهای دیگر با مشکل شیوع بیماری کرونا مواجه شدهاند و باز مثل خیلی از کشورهای دیگر با توجه به هشدارها و توصیههای بهداشتی و پزشکی، در خانه میمانند، سفر نمیروند و از این بیماری جان سالم به در میکنند. این بیماری نبوده که فقط در ایران باشد و کسی بخواهد آن را انکار کند. جمهوری اسلامی از روز اول که نزدیک به انتخابات هم بود، از اطلاعرسانی و واقعیت کرونا غافل نشد. هر روز هم آمارها را اعلام میکند که شبههای نباشد.
امیرحسین رستمی از گرفتن سلطان ویپیان و کمکاریهای مسئولین جمهوری اسلامی صحبت کرد؛ در صورتیکه با نگاهی به عرصه فیلمسازی و سریالسازی و حتی برنامهسازی میتوانیم به کمکاری و حتی سهلانگاری جامعه بازیگری برسیم. اگر واقعاً تلویزیون اصولی رفتار میکرد که شما مجری برنامه نمیشدید! به کدام پشتوانه امیرحسین رستمی مجری تلویزیون میشود و آنقدر صداوسیما اجرای برنامه به بازیگران و سلبریتیها واگذار میکند. این اتفاق هم به خاطر حضور اسپانسرها و برخی از تهیهکنندگان کارنابلد تلویزیون میافتد.
معاونت سیما برای ضابطهمند کردن حضور سلبریتیها به عنوان مجری تلویزیون و یا نظارت جدیتر روی میهمانان برنامه تمهیدی بیندیشد؛ واقعاً تا کی قرار است به این سنت غلط مجری تهیهکننده ادامه دهد؛ از هرکس در جایگاه خودش استفاده نکند و یا آنقدر آنتن جمهوری اسلامی هرکی به هرکی شود. یادم میآید در گفتوگو با یکی از مجریان کاربلد و بدون حاشیه تلویزیون - نجمالدین شریعتی- میگفت "بهنظرمن لازم است یک مجری بداند در کجا فعالیت میکند؛ اینجا تلویزیون است بهتعبیر امام(ره) یک دانشگاه سراسری و ملی! رسانهای که امروز فرزندان و خانوادههای ما پای تماشای آن، بزرگ میشوند و از برنامهها و سریالهایش درسهای مختلفی میگیرند. مهمتر از هرچیز رفتار مجری در وجود، فکر و اندیشه مخاطبین این رسانه تأثیر میگذارد. اساساً مجریهای تلویزیون در خط مقدم جبهه انقلاب ایستادهاند؛ تلویزیونی که مقابل جنگ رسانهای دنیا و تهاجم فرهنگی که سالها شکل گرفته ایستاده و در برابر آتشهای رسانهایاش مقاومت میکند؛ مجری ما باید مراقب رفتارهای اجتماعی، سیاسی، دینی و حتی تفریحی خودش باشد؛ چون مجری این رسانه مهم است."
تلاش برنامهسازان و سریالسازان در این روزهای کرونایی پسندیده است؛ تلویزیون به قولِ سیدمرتضی میرباقری معاون سیما میخواهد حال مردم را خوب کند اما برخی در طبل تلخی و ناامیدی میکوبند؛ تلویزیون روزی درگیر تناقض تبلیغ فروشگاهی میشود و روزی با حرفهای غیرکارشناسی مجری ناخودآگاه جامعه را تلخ و ناامید میکند؛ روزگاری هم تریبون خودش را دربست در اختیار سلبریتیهایی قرار داده که همیشه دلباخته "فن پیجها" و "فالوورهایشان" هستند.
جا دارد اینجا یک بار دیگر این جمله را تکرار کنیم که سلبریتیها در دورانهای مختلف ثابت کردهاند هیچچیز جز پول و مقام و شهرت برایشان اهمیتی ندارد؛ مردم وسیله هیاهوی رسانهایشاناند. اگر واقعاً مردمی بودند قبل از آمدن به برنامه تلویزیونی، واسطههایشان مطالبه 30 میلیون و حتی ارقام نجومیتر نمیکردند! یا در فینال سریال "دلدادگان" به خاطر گرفتن دستمزد کاملشان، نمیگفتند که جلوی دوربین قرار نمیگیرم! اینها طرفدار مردمند! واقعاً این اتفاقات افتاده و سلبریتیها در امتحان دوستداری واقعی مردم رفوزه شدهاند. بنابراین هیچگاه نمیتوان امیرحسین رستمی و صحبتهای شب گذشتهاش را باور کرد. آیا واقعاً همه مشکلات کشور رفع فیلتر تلگرام است؟!
یک سؤال هم از شبکه و مجری برنامه میماند که بپرسیم؟ چرا پاسخ امیرحسین را ندادید و آنتن را برای لحظاتی قطع کردید؟ چرا وقتی او از تلخی صحبت میکرد شما هم حوادث آبانماه را یادآوری کردید؟ پس هدایت و مدیریت مجری کجا رفته است. مجری فقط اعلام برنامه نمیکند یا سؤالات غیرکارشناسانه نمیپرسد. چه کسی بر انتخاب میهمان و به ویژه هنرمندان در برنامههای زنده نظارت میکند؟ مگر قرار نبود برنامههای زنده تلویزیون تولیدی شوند؛ در کنار نام برنامههای ثریا و جهانآرا، تولیدی شدن "فرمول یک" هم مطرح شد. این دست اتفاقات نشان میدهد تصمیم، تصمیم درستی است که بسیاری از برنامههای زنده تلویزیون، تولیدی شوند تا این خوراکها و شبهات برای رسانههای بیگانه فراهم نشود.
واکنش معاون سیما: برخی بیمهری میکردند تا کارها متوقف شود/ چرا سینما با تلویزیون تسویه حساب میکند؟ویژه برنامه 4 ساعته "چهل تیکه" برای تحویل سال تلویزیون/ بدون تماشاگر با بازیگران، دوبلورها و گویندههاهمه اتفاقات نوروزی تلویزیون؛ از سریال و برنامه تحویل سال تا مسابقات و انیمیشنمدیران تلویزیون باید هرچه زودتر به آن رویه گذشتهشان برگردند و کار را به متخصصها واگذار کنند نه نیمهحرفهایها؛ نگذارند آنقدر سلبریتیها در تلویزیون جولان دهند. آنها سرمنزلشان فضای مجازی و گرفتن تبلیغ و آگهی است. پول و شهرت برایشان از نان شب هم واجب است؛ بارها نشان دادهاند که سواد و تخصص لازم را ندارند اما باز به آنها بها داده میشود سؤلی است که باید پاسخ دهند. چرا مجریان کاربلد ما خانهنشین شدهاند و تهیهکنندگان مست و مدهوشِ سلبریتیها هستند؟!
انتهای پیام/
R1515/P/S4,1430/CT4 واژه های کاربردی مرتبط مجریان تلویزیون عید نوروز شبکه یک بازیگران سینما و تلویزیون ایران رسانه ملی تلویزیون
منبع: تسنیم
کلیدواژه: مجریان تلویزیون عید نوروز شبکه یک بازیگران سینما و تلویزیون ایران رسانه ملی تلویزیون مجریان تلویزیون عید نوروز شبکه یک بازیگران سینما و تلویزیون ایران رسانه ملی تلویزیون امیرحسین رستمی جمهوری اسلامی مجری برنامه سلبریتی ها برنامه ها رسانه ای علی ضیاء
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۲۹۵۹۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نقدی بر سریال افعی تهران ساخته سامان مقدم/ به جای سرکوب معلول باید علتها واکاوی شوند
با توجه به کم حوصله شدنم سعی میکنم سریالها مخصوصا آثار نمایش خانگی را بعد از پایان هر فصلشان شروع به دیدن کنم و سریال «افعی تهران» ساخته سامان مقدم را بر اساس همین دیدگاه هنوز ندیده بودم تا چند روز گذشته که خبر اعلام جرم علیه عوامل این سریال به دلیل اهانت به جامعه معلمان رسانهای شد و کنجکاو شدم تا آن را قبل از اتمام فصلش ببینم.
قسمت اول که تمام شد احساس کردم حرفی برای گفتن دارد روی فیلمنامه و سوژه داستان با وسواس بیشتری تمرکز کردم و در فیلمنامه و ساختار آن به لحاظ گره داستانی و شخصیتپردازی برخلاف فیلمها و سریالهایی که در سینما و تلویزیون باب شده تفاوت اساسی دیدم. این که فیلمنامه با توجه به پیرنگ اصلی که برایش تعریف شده آنقدر محکم هست که خرده داستانهایی که در طول اثر میبینیم در خدمت آن قرار دارند و هیچ سکتهای در روند کار ایجاد نمیکنند. نکته دیگر، شخصیت پردازی در فیلمنامه این سریال است که کاراکترها را در این مسیر همراه قصه کرده و به قوام و دوام آن کمک شایانی میکند. تا جایی که بیراه نیست اگر بگویم بر خلاف اکثر فیلمها و سریالها که کنشها و گرههای داستانی بر اساس اتفاقهای تحمیلی نویسنده رخ میدهد در «افعی تهران» شخصیت پردازی بگونهای است که اتفاقات بر اساس زیسته کارکترها در خانواده و جامعه و همچنین با نگاهی روانشناسانه و جامعه شناختی پیش میرود. گرههایی که برای خیلی از مخاطبان ملموس است و موجبات همزاد پنداری را در آنان بر میانگیزد و برای برخی که با مشکلات تولید یک اثر نمایشی آشنا نیستند تصویر درستی از روند ساخت در این روزهای پر چالش در عالم سینما و تلویزیون ارائه میدهد. البته که در طول این سریال میبینیم سازندگان خیلی ظریف و اما محتاطانه با این معضلات برخورد میکنند و داستان به گونهای پیش میرود که سیاست سانسور توسط برخی نهادها و از طرفی پافشاری سازنده اثر برای حفظ اصل فیلمنامهاش و ناراحتی او از اختلالی که در قصه و هدفش از به تصویر کشیدن جنایت به وجود میآید منطقی هستند و هر دو طیف بر اساس وظیفه و دغدغهای که دارند درست عمل میکنند که به نظرم این کشمکش بر جذابیت این سریال افزوده است. به تصور من سریال خوش ساخت است و بازیگران به خوبی از عهده نقش خود بر آمدهاند بخصوص پیمان معادی که به دلیل نگارش فیلمنامه «افعی تهران» روی سوژه و کارکتر اشراف کامل دارد و مسلطتر جلوی دوربین ظاهر شده است و در حفظ و تداوم حس شخصیت روشنفکری که از محیط اطرافش پر از خشم است و پریشانی ذهنی دارد به خوبی عمل میکند. در طول سریال تدبیر کارگردان و تدوینگر در فلاشبکهایی که ذهن شخصیت بیانی را به هم میریزد کلیدواژهای است که به انتقال حس در کلیت داستان کمک میکند و اتفاقا همین فلاشبکها هستند که مخاطب را در درک بهتر چرایی رفتارهای بیانی که به مرور در حال تحول است کمک میکنند و توهین او به معلمش در سکانسی که او را از ماشین بیرون میاندازد قابل فهم میشود. چرا که شخصیت او در طول کودکی و نوجوانی در خانواده و همچنین مدرسه شکل گرفته است. او هنوز کتکهایی که خورده و بیمهریهایی که دیده را نتوانسته فراموش کند و با آن کنار نیامده است. او هنوز در قسمت هشتم و سکانس مورد بحث به تحول شخصیتی نرسیده و نمیتواند معنای جمله لذتی که از بخشیدن میتواند بدست میآورد را نسبت به انتقام درک کند. با توجه به تعریفی که از شخصیت بیانی در طول 8 قسمت شده اگر رفتاری غیر از این به تصویر کشیده میشد حتما سکتهای در روند کار و دو گانگی در شخصیت او ایجاد میکرد و باید بدانیم که او فقط از معلمی که کتکش میزده متنفر است نه از جامعه معلمان. کما اینکه در قسمت دهم این سریال شاهد هستیم وقتی بیانی در رستوران نشسته و خانمی بابت سر و صدای ایجاد شده بابت جشن تولدش از او عذرخواهی میکند، بیانی تولد او را تبریک گفته و ادامه میدهد «خوش باشید». این رفتار باعث تعجب همراهش میشود و میپرسد «چون شناختت برات حل شد؟» و بیانی در جواب میگوید « نه، چون شعور معذرت خواهی داشت.» پس او که زخم خورده دوران گذشته و حتی در بعضی موارد زمان حال است از معلمی که تنبیه را از اساس انکار میکند، انتظار عذرخواهی دارد تا آبی ریخته شود بر آتش خشمش. به نظرم این رفتار را مشاوران تربیتی مدارس میتوانند تحلیل کنند که یک دانش آموز چگونه و چرا از خانواده و شاید معلمش دچار خشم شده و پرخاشگر میشود. بخصوص که این درد در ذهن او کهنه شده و مانند دملی چرکین در رفتارش مشاهده میشود. فراموش نکنیم که او هنوز تحت درمان است و در دیالوگی تاکید دارد که از همه دنیا بدش میآید و از خودش کمتر. او حتی از خودش هم بدش میآید پس تصور نگارنده این است به جای آن که به دنبال تقبیح رفتار یک شخص باشیم و معلول را سرکوب کنیم باید علتها واکاوی شود که به نظرم فیلمنامه «افعی تهران» بر اساس وظیفه ذاتی یک اثر نمایشی تلنگری میزند و دقیقا درگیرهمین موضوع و مطرح کردن علت و معلول است و این کارشناسان روانشناس و جامعهشناس هستند که باید در این باره اظهار نظر بهتری ارائه و علتها را موشکافی کنند و در جهت فرهنگسازی رفتار درست در جامعه و خانواده کوشا باشند. *منتقد سینماوتلویزیون ۵۷۵۷ برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904427